پارت ۳۷ دشت باز

فلش بک به ساعت ۵


ات کارهاش رو کرده بود
و روی مبل نشسته بود و منتظر یونگی بود ( لباس ات اسلاید بعده )
یونگی اومد چند دقیقه ای خیره به بدن ات نگاه کرد
یونگی : لباست خیلی باز نیس ؟
ات : همینو دارم
یونگی: باشه

سوار ماشین شدن و ات تو راه یه قهوه خرید
وقتی رسیدن ات پیاده شد و وایساد تا یونگی بیاد
یون‌ی اومد و کمر ات رو گرفت ات در گوش یونگی
: انقدر خوشم میاد سعی میکنی نگهبانم باشی ( پسرا که دارن اینو میخونن بفهمین شاید بروز ندیم ولی از درون ذوق میکنیم )
یونگی لبخندی زد و سر ات رو بوسید
وارد سالن که شدن چشمای هردوشون گرد شد
ات : شلوغ زیاد نیس
یونگی : نمیشنوم
ات سر یونگی رو گرفت و گفت : شلوغه
یونگی : اره بیو بریم یه گوشه بشینیم
و رفتن یه گوشه نشستن
خیلی وقت بود که نشسته بودن
و ات حدود ۳ تا ویسکی خورد یونگی ام فقط به ات نگاه میکرد. ات لپاش سرخ شده بود و لب هاش قرمز و چشماش مار
یونگی با تموم عشق به ات نگاه میکرد لحظه ای ات به طرز شیطونی گفت
ات : چقدر دوست داری منو به فاک بدی
یونگی شروع کرد بلند بلند خندیدن
یونگی : اگه خودت رضایت داشته باشی
ات : چجوری تحریک میشی
یونگی لبخندش محو شد و چشمش خمار شد
یونگی : خودت با همچین بدنی همرو تحریک میکنی همین که بفاکت نمیدم خودش خیلیه
ات دوباره لخند زد و رفت بقل یونگی
ات : تو منو به فاک بدی مشکل ندارم
یون،ی : الان مستی بهت بگم فردا. چی گفتی ابرو خودت میره
ات : باش ( به حالت کیوتی ناراحت
یونگی لپ های ات رو فشار داد و لب های ات قلوه شد یونگی یه بوسه ریز کاشت
ات : منو دوس داری
یونگی : خودت چی فکر میکنی
ات : اره
ات از جاشون بلند شد و دامنش رو تکون داد
یونگی: بشین دامنت کوتاهه
ات اخم کرد
و دامنش رو دوباره تکون داد
یونگی هم خندش گرفت دست ات رو گرفت و نشوند رو پاهاش و یه دونه ویسکی رو خورد
یونگی سرش رو روی شونه ات گذاشت
یونگی : پاشو بریم
ات بلند شد
یونگی فهمید لباس ات بد جور کوتاه
یونگی کتش رو در اورد و رو پاهات ات گره زد و هردوشون از پارتی بیرون آمدن
سوار ماشین شدن یونگی زیر چشمی نگاهی کرد و دستش رو روی پای ات کشید ات دستش رو نگه داشت و پاشو روی پای دیگش انداخت و ات سرش رو آورد بالا و چشماش رو بست
یونگی پوزخندی زد
یونگی : عجب شبی بشه شک نکنید ۲ تا بچه میاریم
ات چیزی نگفت
دیدگاه ها (۰)

وقتی رسیدن ات سریع از ماشین پیاده شد یونگی ام افتاد دنبال ات...

سوال : فیک جدید از کی باشه و ژانرش چجوری

پارت ۳۶ دشت باز

۳۵ دشت باز

( گناهکار ) ۸۱ part نگاه کوتاهی به جیمین انداخت که ریلکس مشغ...

( گناهکار ) ۱۰۲ part یون بیول عصبی روبه مادرش کرد : مامان بب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط